kwa uchungu تلخ، در درد، خشمگینانه، به طور دردناک، به طور زننده، به طور پیچیده، با ناراحتی، آسیب زننده، به شدّت، به طور گزنده، دردناکانه ادامه... تَلخ، دَر دَرد، خَشمگینانِه، بِه طُورِ دَردناک، بِه طُورِ زَنَندِه، بِه طُورِ پیچیدِه، با ناراحَتی، آسیب زَنَندِه، بِه شِدَّت، بِه طُورِ گَزَندِه، دَردناکانِه دیکشنری سواحیلی به فارسی